سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به عمار پسر یاسر فرمود ، چون گفتگوى او را با مغیره پسر شعبه شنود . ] عمار او را واگذار ، چه او چیزى از دین بر نگرفته جز آنچه آدمى را به دنیا نزدیک کردن تواند ، و به عمد خود را به شبهه‏ها در افکنده تا آن را عذرخواه خطاهاى خود گرداند . [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 92 مهر 7 , ساعت 2:44 عصر

خادم این روضه رضوان می گفت دختر بچه شفا گرفته بود. 

با تب و تاب ازش سوال کردم چه دیدی و چه شنیدی؟

 دخترک با آرامشی خاص گفت هیچ. فقط پدرم را خبر کنید

پدر دخترک که رسید طفل به گریه و هق هق افتاد: امام رضا گفت 

                                                «به بابات بگو دیگه به خواهرم چیزی نگه»

 پدر که از شفای کودکش بی قرار بود با شنیدن این جمله اختیار از کف داد. 

نفسش که برگشت به خادم گفت: دخیل که بستم به امام رضا گفتم:

 می خوای دخترمو شفا ندی شفا نده. اما برگردم قم به خواهرت گلایه خواهم کرد.







لیست کل یادداشت های این وبلاگ